۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

ادامه گزارش و عکسهای 20 شهریور





گزارش بیستم شهریور به قلم خانم نجفیان




بازم مثل همیشه 9:30 دم در بیمارستان جمع شدیم تا یک روز خوب دیگر را در کنار بچه ها تجربه کنیم. در بخش کلیه 4 تا بچه بیشتر نبودند خوشبختانه . اما از آنجایی که تعداد ما زیاد بود اجازه دادند تا بخش های دیگر را هم سر بزنیم. بنابراین در بخش کلیه و جراحی تقسیم شدیم. بازم موقع ورودمون به بخش صدای گریه یه بچه می اومد که داشتن به زور سوزن تو دستش فرو می کردن. مامانش بلندش کرد آورد رو تختش. اولش همش گریه می کرد اما کم کم وقتی رنگ انگشتی ها رو دید لبخند روی لب هاش نشست. کم کم بقیه بچه های دیگه هم بیدار شدن. دیگه بازی ها شروع شد و صدای خنده بود که جای گریه رو می گرفت. واقعا داشت بهشون خوش می گذشت و همین طور به ما. اصلا وقتی می بینیمشون انرژی می گیریم. اتاق خون بخش جراحی هم رفتیم . واقعا حوصله بچه ها سر می ره اینجا. کوچولو ها که حسابی کیف می کنن با رنگ انگشتی اما بزرگتر هاشون هم دوست دارن. خلاصه بعد از کلی رنگی شدن و بازی بالاخره بچه ها راضی شدن 12 از بیمارستان بیایم بیرون.

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه